BOOS

 

 

به دفترخاطراتم پناه میبرم تا سردترین لحظات زندگیم را در گور سرد خاطراتم دفن کنم.   امشب میخواهم از دلی

بگویم که دیگرهیچ نقطه ای برای آغاز را نخواهد دید و کرشمه ی   هیچ نگاهی تارهایش را به لرزه در نخواهد

آورد.امشب به خاطر سرآمد شومم سیاه پوش شده   تمام هستی امشب تمام ستارگان و سیارات سوگواری خود

را با من سر میدهندامشب دیگر   هیچ آوازی برایم آرام بخش نیست.دیگر حتی امشب رمق بیداری هم از دست

رفته است و من   درخت خاطراتت را از بیخ و بن ریشه کنان بر زمین سرد بی احساس میکوبم تیر عشقت را  

آنچنان بیرون خواهم کشید که یا خواهم مرد و یا آسوده خاطر خواهم شد.هر وقت خواستی با   دسته گلی از نفرت

بر گور سرد عشقی که داشتی بیا و نفرین وار ناسزایش بگو.

ارسال در تاريخ جمعه 22 مهر 1390برچسب:با من بمان, توسط سامان

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد